روستای هفت غار
«هفت غار» (یا غار ابراهیم ادهم) نیشابور را با نگاهی به پیشینهی حضور عرفانی سلطانالعارفین قرن دوم هجری و حرکت انقلابی رهبر نهضت سربداران خراسان در آن، نماد خلوتگاه راز و نیاز عارفانه و آمادگاه آزادی و آزادگی نفس و جامعه، به شمار میآید و چه تناظر با معناییست بین ساختمان این غار هفت لایه، پیشینهی تاریخی حضور رازگونهی عارفی بزرگ در آن و هفت مقام سیر و سلوک عرفانی؛ توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا!. این نوشتار، به بازشناسی تاریخی، ریختشناسی و جغرافیایی غار ابراهیم ادهم نیشابور پرداخته است.
نیشابور؛ شهری که از سویی یکی از پایگاههای اصلی تمدن اسلامی و از بزرگترین و مهمترین خاستگاههای عالمان، دانشمندان، ادیبان و هنرمندان است – که به روایت تاریخ، تنها در طول چهار قرن اولی هجری، بیش از هشتصد تن محدّث (غیر از علمای رشتههای دیگر) از آن برخاستهاند(1)-، و از سویی دیگر، شهری که یکی از سه پایگاه آیین باستانی ایرانزمین و جایگاه آتش اهورایی كشاورزان و دستورزان ايراني، «آذر برزین مهر» است؛ یکی از سه آتش بزرگ ايرانشهر، که بر فراز پشت ویشتاسبان (یا کوه ریوند نیشابور) شعله میکشیده است(2). و کوه بینالود، که بام خراسان و مادر مهربان نیشابورش خواندهاند، میزبان غار ابراهیم ادهم است، جایگاهی که فضا و شرایط حضور و خلوت عارفانهی سلطان العارفین(3) قرن دوم هجری را در دل خود فراهم آورد.
- بینالود: مادر مهربان نیشابور
بینالود(4)، رشته ارتفاعاتی است به طول حدود 125 کیلومتر که میان دو شهرستان مهم خراسان بزرگ، نیشابور و مشهد واقع شده است. نیشابور - این دیار دیرینه- در دامنههای جنوبی همپای روزگاران دیر و کهن خود - بینالود -، پای گرفته و برگهای کتاب کهنهی تاریخ را از دورانهای دور، به پایمردی و آزادگی و دانایی، یک به یک، با همه فراز و نشیبهایش، ورق زده، تا به امروز رسیده است.
اما این بینالود، اگر از دلایل ماندگاری و برقراری نیشابور در تاریخ کهنسال بیرحم نباشد، دستکم سرچشمه و تامینکنندهی شریانهای حیات این دیار است، آری! بدون تردید؛ نیشابور، سرسبزی و طراوتش را وامدار بینالود است که بسیاری از رودها و آبهای این سرزمین سبز و فرحبخش(5)، ریشه در دل این مهربانکوه دارند. استاد «فریدون جنیدی» نیز حضور مادرانهی بینالود را چنین بر قلم میراند: «كوه بينالود كه از آن چشمهسارها و رودهاي فراوان روان ميشود و دامنه و دشت نيشابور را خرم و آبادان نگاه ميدارد، و دشت گستردهاي كه از همه سو در ميان كوهها قرار دارد و درازاي آن نزديك بر 150 كيلومتر و پهناي آن نزديك به 50 كيلومتر كه در بخشي از آن كويري خُرد نيز پديد آمده است كه روندگي و دمندگي هوا ميان كوهسار و كوير نيز ويژگي ديگري بدان بخشيده چنانكه همه گونه ميوه و درخت و كشت و ورز در ميان اين كوه و كوير پديد ميآيد و خود به رونق بازار و بازرگاني آن ياري ميرساند. مقدسي از كسي به نام ابوبكر عبدوي گفتاري ميآورد كه: آبهاي كاريزها و رودها و چشمهسارهاي نيشابور را اندازه گرفتم، با آب دجله برابر آمد! و اين خود يكي از دلايل رگ آباداني نيشابور است كه همواره از مادر مهربان خويش - كوه بينالود - آب به سوي آن روان است و بر و بوم آن آبادان!»(6)
از نگاهی دیگر، لطافت هوا و صبح اهورایی نیشابور، نیز مرهون بینالود بزرگ است؛ گذر هوای خنک و تازهی کوهستانی بلندای بینالود به دشت سبز نیشابور، در سپیدهدمان و صبحگاهان، و آمیزش این لطافت و خنکی با عطر خاک اکسیری و شمیم مُشکین کوچهباغها و مزارع و سبزهزارهای کهندیار، آدمی را به آن سوی مرزهای ادراک دگرگونهی تجربهی تازگی و پاکی میکشاند. و بیراه نیست که دکتر اسلامی ندوشن در گزارش سفر نوروزی خود، در سال 1349 مینویسد: «در این چند روزی که من بودم گاهی هوا به اندازهای لطیف بود که گفتی جوهر مست کنندهای در خود داشت، نسیم، چون بر پوست شما افشانده شود، گفتی هوش مرموزی در تن هوا بود که خود را به اندازه میوزاند؛ پاورچین پاورچین میآمد، و چون به بدن میرسید دامنش را بر میچید و خم میشد، تا به نرمترین شیوه، به نوازشمندترین شیوه، گونه به گونهی شما بگذارد. هم تواضع و نیاز در نسیم بود و هم رعونت و نازندگی، مانند عروس».(7) و استاد حسن نظریان نیز، نفحات صبح نیشابور را اینگونه بر خامه، روان میسازد: «افسونکاری و فرحزایی نفحات صبح به گونهای است که نه تنها قبیلهی مجنون، که حتی گلهای منجمد و پاخوردهی قالی را به پایکوبی و دستافشانی وا میدارد. این همه حلاوت و طربخیزی، ارزانی نیشابوریان باد ...».(8)
- غار ابراهیم ادهم: ریختشناسی و موقعیت جغرافیایی
اما در میانههای این مهربانکوه بینالود، آنجا که، پارهای به رنگ سرخ رُسی میگراید و اگر اندکی به نزدیکتر آیی، دو تاج سنگی - با کنگرههایی زیبا و خیالانگیز، تراشیده و ساختیافتهی دست خالق زیبای طبیعت- (به شکل دو منحنی سهمی(9) که در دامنه، با یکدیگر همسایگی یافتهاند) نمایان، که آبی از این میان روان است؛ «هفت غار» نیشابور یا «غار ابراهیم ادهم» از اینجا شروع میشود و تا هفت لایه در دل بینالود بزرگ میپاید. جنس سنگها از لایههای رسوبی است که احتمالا بر اثر جریان و نفوذ فرسایشی آب، غارهای منفصل هفتگانه را ایجاد نمودهاند. در حال حاضر غار اول و دوم و سوم بر اثر فعالیت عوامل طبیعی (جریان آب، باد و لرزههای زمین) و نیز تا حدی دخالت عوامل انسانی، دگرگون و فرسوده شدهاند.
غار ابراهیم ادهم در «دهستان فضل»(10) شهرستان نیشابور واقع شده است. در سمت شرق با روستای رود(11) (یا روی = rōy ، با «و» مجهول در گویش نیشابوری، شبیه deux در زبان فرانسه)، اردوگاه تربیتی کشوری شهید رجایی(12)، پادگان نظامی وابسته به سپاه پاسداران(13) و روستای فرخک(14)، و از سمت جنوب غرب با روستای غار(15) همسایه است، و از سمت جنوب به فرودگاه آموزشی و تفریحی نیشابور و پس از طی زمینهای کشاورزی و باغها در حدود 12 کیلومتر به شهر نیشابور میرسد.
دسترسی رایج به این غار، از شهر نیشابور از طریق میدان باغرود (باغرود) - که در مسیر جادهی سراسری باختری- خاوری تهران- مشهد و در شمال شهر نیشابور واقع است- ، با پیمودن مسافتی در حدود 12 کیلومتر به سمت شمال، در آیلند تفریحی – ورزشی- گردشگری «باغرود»(16) که به روستای «رود» منتهی میشود و ادامهی مسیر به سمت شرق، در جادهی خاکی در حدود 2 کیلومتر، تا ورودی غار، میسر است.
منطقهای که هفتغار در آن واقع شده است، در فصل گرم سال، دارای آب و هوایی معتدل، با صبحگاهی بسیار دلنشین و روحافزاست، و با شرایط آب و هوایی و منظر طبیعی ویژهای که دارد جزء ییلاقات اصلی نیشابور به شمار آمده و یکی از نقاط عمدهی مورد توجه شهرنشینان نیشابور و شهرهای اطراف و سایر گردشگران است. چند منطقهی دیگر دارای جاذبههای طبیعی ویژه، همچون؛ آیلند باغرود، دربهشت، صومعه، برفریز، بوژان و سوقند در همسایگی منطقهی غار، واقع شدهاند.
- غار ابراهیم ادهم: پیشینه تاریخی
نام این غار منسوب است به «ابواسحاق، ابراهیم بن ادهم»(17)، زاهد و عارف پُرآوازهی قرن دوم هجری. وی از امیرزادگان بلخ بود؛ که پس از درک زنهار شگرف غیب و تجربهای فرازمینی از شناخت حقیقت هستی و توبهای نصوحگونه، وطن و خانمان و ثروت و قدرت را رها نموده و راهی سفری شد که از بلخ و مرو - رود شروع شد و به تجربهای عارفانه در نیشابور و گشت و گذار آفاق و انفس و ارشادگری مردمان در عراق و شام و حجاز و در نهایت، مرگی آزادمنشانه انجامید.
در مسیر همین سیر و سلوک عارفانه و گریز از دنیا با تمام آرایهها و مردمانش، و تمنّای خلوت با خویشتن خویش و خالق هستی است که ابراهیم ادهم به پناه خلوت غاری در نیشابور میرسد؛ شیخ نیشابور، در «تذکرة الاولیاء»، ماجرای این خلوتنشینی نُه ساله را چنین بیان میکند: «... پس از آنجا (مرو رود) برفت، تا به نشابور (نیشابور) افتاد. گوشهای خالی میجست که به طاعت مشغول شود تا بدان غار افتاد، که مشهور است نُه سال ساکن غار شد. در هر خانهای سه سال، و که دانست که او در شبها و روزها در آنجا در چه کار بود که مردی عظیم و سرمایهای شگرف میباید تا کسی به شب تنها در آنجا بتواند بود. روز پنجشنبه به بالای غار برفتی و پشتهی هیزم گِرد کردی و صبحگاه روی به نشابور کردی، و آن را بفروختی، و نماز جمعه بگزاردی، و بدان سیم، نان خریدی، و نیمهای به درویش دادی و نیمهای به کار بُردی، و بدان روزه گشادی، و تا دگر هفته باز آن ساختی.
نقل است که در زمستان شبی در آن خانه بود، و به غایت سرد بود، و او یخ فروشکسته بود و غسلی کرده. چون همه شب سرما بود. وقتی سحر بیم بود که از سرما هلاک گردد، مگر خاطرش آتشی طلب کرد. پوستینی دید، در پشت اوفتاده، و در خواب شد. چون از خواب درآمد روز روشن شده بود، و او گرم گشته، بنگرست. آن پوستین اژدهایی بود با دو چشم. چون دو سکرهی (= کاسه، پیاله) خون. عظیم هراسی در او پدید آمد. گفت: خداوندا! تو این را در صورت لطف به من فرستادی، کنون در صورت قهرش میبینم. طاقت نمیدارم. در حال اژدها برفت و دو سه بار پیش او روی در زمین مالید و ناپدید گشت.
نقل است که چون مردمان از کار او آگاه شدند از غار بگریخت و روی به مکّه نهاد و آن وقت شیخ بوسعید رحمة الله علیه به زیارت آن غار رفته بود گفت: سُبحان الله! اگر این غار پُر مشک بودی چنین بوی ندادی که جوانمردی به صدق روزی چند اینجا بوده است، این همه رَوح (= بوی خوش، نسیم خوش) و راحت گذاشته است ...»(18)باری! در سدهی دوم هجری، این غار را، خلوتگاه زاهدی بزرگ مییابیم که جهانیان را با تمام باورها و تعلّقاتشان رها نموده، و به راز و نیاز با خالق جهان میپردازد.
از ملاقات شیخ ابوسعید ابوالخیر و حکیم ابوعلی سینا، نیز در این غار خبر دادهاند (19)، البته من –نگارنده- تاکنون در این زمینه، به مدرک مبسوطی دست نیافتم. بدیهی است در صورتی که از متون تاریخی، تذکرهها و سایر منابع، شرح این ملاقات به دست آید، حضور این دو بزرگوار و شرح گفتگوها و مناظرات شخصیتی دانشمند و شخصیتی عارف که هیاهوی شهر و تمدن را رها نموده و این غار را برای مباحثه و مناظره، و تعمق در امور فلسفی، عرفانی و علمی برگزیدهاند، شنیدنی و حکمتآموز خواهد بود.
اما در قرن هشتم هجری نیز، غار ابراهیم ادهم، پنهانگاه رهبر جنبش شیعی سربداران خراسان – شیخ حسن جوری- بوده است(20) که اهالی نیشابور را به طریقت مراد خود – شیخ خلیفه مازندرانی- دعوت نمود، «بیشتر مردم کوهپایهی نیشابور مرید او شدند. شیخ حسن هر که در حلقهی ارادت او میآمد نامش را ثبت میکرد و میگفت حالا وقت اخفاست و میفرمود تا آلت حرب مرتّب داشته، موقوف اشارت باشند ...»(21).
- غار ابراهیم ادهم: نگاهی نمادین
شاید اگر به روح اسطورهخواه و کمالجوی و نمادساز انسانی خود مراجعه نماییم، این غار را با توجه به آن پیشینه، بتوانیم به عنوان نماد خلوتگاه راز و نیاز عارفانه و پنهانگاه و آمادگاه انسان برای آزادی و آزادگی نفس و جامعه، در شمار آوریم.
نام رایج دیگر این غار، به زبان و باور مردم نیشابور، «هفت غار» است؛ که از هفت قطعه و تکّهی جداگانه شکل یافته است. و چه تناظر با معناییست بین ساختار واقعی این غار، پیشینهی تاریخی حضور رازگونهی عارفی بزرگ در آن و هفت مقام سیر و سلوک عرفانی؛ توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا! و بینالود میزبان این هفت تکّه، و منظر بلند سرافرازی و نماد ایستادگی مردمان سرزمین سپیده و صبح؛ نیشابور |